ممنون
رفتیم بیرون، میگه فلان خوراکی رو میخام، میگم باشه اگه فروشگاه باز بود می خریم، میگه خداکنه باز باشه به فروشگاه رسیدیم، میگه: فکر کنم حرفمو شنید *** میگه بعد از ممنون چیه؟ میگم: خواهش میکنم *** میگه فلان کار رو بکنی من میدونم با تو *** با عموهاش طی کرده بودیم که حتما تولدش رو بیان، ولی نیومدن با مامانجونش که حرف میزنه طبق معمول احوال عموها رو میپرسه، میگم: بگو با عموها قهری میگه من... جمله رو ادا نکرده از من میپرسه چراااااااااااااااااا؟ *** اخیرا "خدا" در مکالماتش کاربرد بیشتری داره: خدا رحم کرد، خدا رو شکر، خدایا شکرت و ... *** میخایم بری...